متن کامل و بدون سانسور «هزلیات سعدی» - دریافت نسخهی Pdf
وقتی خوندید نظر یادتون نره
دومین شرکت ایرانی تولید کننده گوشی های همراه در ایران 3 مدل از گوشی های خود را وارد بازار کرد که مدل های این برند به شرح زیر است :
Glx3660----Glxv8- ---Glx2610
قیمت گوشی ها در سراسر ایران به یک اندازه هست
عکس زیر نمایی از گوشی 3660 ساخت این شرکت است
برخی از امکانات مدل 3660
صفحه لمسی
همچنین صدای بسیار قوی با داشتن اسپیکر 6 وات(بلندترین صدا در بین تمام گوشیها)
قابلیت اتصال به تلویزیون و پخش تصویر وصدا
حافظه داخلی 48 مگابایت و خارجی 256 قابل ارتقا تا 2 گیگ
دارای دوربین 3 مگاپیکسلی با زوم 4x
قابلیت پخش Mp3، Mp4 ,Mp5
وقسمت OCR که میتوانید به راحتی با اسکن یک کارت ویزیت توسط این گوشی اطلاعات کارت را در گوشی خود ذخیره کنید
ریجیستر مخابرات
و یکسال گارانتی شرکت میباشد
لنز این گوشی های توسط نوکیا برای ایران ساخته شده است
کلا همه چیزش مشرک بین نوکیا و ال جی گروپ هست
ولی چون اینها درکی از جامعه ایرانی داشتند و گردآوری خصیصه های زیادی که یک جواد ایران از گوشی میخواد رو فراهم کردند
قبل از شروع به آموختن آرایش صحیح لازم است کمی درباره رنگ و انتخاب رنگ مناسب برای پوست اطلاعاتی داشته باشیم. معمولا رنگ پوست را در آرایش به رنگهای روشن، پریده، متوسط و تیره طبقه بندی میکنیم و با توجه به آن رنگهای مناسب را برای آرایش در نظر میگیریم، البته با در نظر گرفتن هماهنگی با رنگ چشم و مو.
رنگ پوست معمولا به رنگهای زیر طبقه بندی میشود:
1 - پوست سفید: پوستی است بدون ماده رنگی. این نوع پوست بسیار سفید و شیری رنگ است و رگهای زیر آن قابل رویت هستند. موها سفید و بیرنگ هستند و عنبیه چشم معمولا صورتی یا آبی و حدقه چشم قرمز پررنگ است که البته این نوع پوست بسیار نادر است.
2 - پوست روشن: پوستی است که کمی صورتی به نظر میرسد. اشخاص صاحب این نوع پوست معمولا بلند قد با موهای بلند هستند و بیشتر در کشورهای شمال غربی اروپا زندگی میکنند.
3 - پوست طلایی: این نوع پوستها اگز روشن باشندزرد و اگر کمی تیره باشند، ته رنگ طلایی دارند. دارنده این نوع پوستها را معمولا زردپوست میخوانیم که این امر همیشه درست نیست. بیشتر مردم پوست زرد با ته رنگ طلایی دارند.
4 - پوست خرمایی (گندمی): گاهی افرادی را میبینیم که میتوانیم بگوییم رنگ پوستشان خرمایی است. این پوست میتواند قهوه ای روشن یا تیره باشد با ته رنگ زرد یا قرمز.
5 - پوست آبنوسی: آبنوس نام چوبی است که تقریبا سیاه استولی نه خیلی سیاه. انواع پوتهای بسیار تیره مثلا زیتونی تیره، زرد و قهوه ای را در این رده قرار میدهیم.
6 - پوست زیتونی: این رنگ پوست را بیشتر شبیه رنگ زیتون میدانند و معمولا رنگی است زرد مایل به سبز با ترکیبی از قهوه ای و افرادی با رنگ پوست معمولا موهای تیره دارند. با توجه به رنگ پوستهای مختلف باید کمی هم ترکیب رنگ را بدانیم تا انتخاب رنگ مواد آرایش برایمان ساده تر باشد.
یکی از مدیران آمریکایی که مدتی برای یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود ، تعریف کرده است که روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم رفتار جوانکی نظرم را جلب کرد . او با جدیت وحرارتی خاص مشغول تمیز کردن یک ماشین بود ، بی اختیار ایستادم . مشاهده فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود می کوشد مرا مجذوب کرده بود . مرد جوان پس از تمیز کردن ماشین و تنظیم آیینه های بغل ، راهش را گرفت و رفت ، چند متر آن طرفتر در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد . رفتار وی گیجم کرد . به او نزدیک شدم و پرسیدم مگر آن ماشینی را که تمیز کردید متعلق به شما نبود ؟ نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت : من کارگر کارخانه ای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است . دلم نمی خواهد اتومبیلی را که ما ساخته ایم کثیف و نامرتب جلوه کند .
یک کارگر ژاپنی در پاسخ " چه انگیزه ای باعث شده است که وی سالانه حدود هفتاد پیشنهاد فنی به کارخانه بدهد ؟ " جواب داد : این کار به من این احساس را می دهد که شخص مفیدی هستم ، نه موجودی که جز انجام یک سلسله کارهای عادی روزمره فایده دیگری ندارد.
مسئولین با کارگرها خوب وصمیمی بودند وکارگرها هم از آنها اطاعت می کردند . مسئولین در آنجا به همه افراد توجه می کردند . در آنجا مسئولین رفتارشان به گونه ای بود که کارگر به کارش علاقمند می شد ، به نحوی که اگر یک روز سر کارش نمی آمد دلش برای همکاران ، محل کار وحتی دستگاهی که با آن کار می کرد تنگ می شد . مسئول ، وقتی می خواست کاری را به کسی بسپارد ، نخست ساعتی آن کار را با وی انجام میداد وقتی مطمئن می شد وی آن کار را یاد گرفته است می پرسید: بروم ؟وسپس می رفت .آنها هیچوقت نمی گغتند بیا این کار را انجام بده ، می گفتند ممکن است به ما کمک کنید ؟ یا می گفتند بیایید این کار را با هم انجام دهیم .مدیران سعی می کردند الگوی رفتاری کارکنان باشند . مثلا مدیر وقتی می دید قسمتی از کارخانه کثیف است یک حوله سفید به پیشانی می بست و آنجا را جارو می کرد . در آنجا حتی اعضای خانواده صاحب کارخانه هم دوشادوش کارکنان کار می کردند . هیچکس از صاحب کارش نمیترسید . همه سعی می کردند کار خوب ارائه دهند و از این می ترسیدند که کارشان خراب شود ودیگران فکر کنند که فلانی کارش بد است .اگر کاری خراب می شد مدیر داد و فریاد راه نمی انداخت و کارگر را جلوی دیگران خوار نمی کرد ، بلکه برای او به آرامی شرح می داد که بهتر نیست کار را به این طریق انجام می دادی ؟ اگر در ماه کسی غیبت نمی کرد وکارش را خوب انجام می داد مبلغ قابل توجهی به او پاداش می دادند . این باعث می شد کارگر تشویق شود و مرتب و منظم سرکارش حاضر شود .
زمانی برای صحبت کردن وارتباط با کارگر در نظر گرفته می شد . سرپرست لحظاتی را در حین کارکردن به بهانه آموزش دادن با کارگر حرف می زد تا روحیاتش را بهتر بشناسد . کارگر وقتی مشکلی داشت با سرپرست خود صحبت می کرد تا مشکلات برای حل به بالاتر انعکاس پیدا کند . وقتی به اضافه کاری نیاز بود مستقیم به کسی نمی گفتند اضافه کار بمانید بلکه صبح در حین صحبت به یک نفر می گفتند امروز کار زیاد است و افراد دیگر به خود اجازه نمی دادند محیط را ترک کنند ، می ماندند تا کار را به اتمام برسانند . صاحب کارخانه هیچوقت لفظ کارگرهایم ، یا کارخانه ام را به کار نمی برد . . آنجا از یک کارگر معمولی تا صاحب کارخانه همه لفظ کارخانه امان را به کار می بردند . وقتی سودی وارد کارخانه می شد این سود نسبت به میزان حقوق بین همه توزیع می شد. در آنجا کارگران معتقدند اگر خوب کار کنند سود کارخانه بیشتر می شود اگر سود بیشتر شود شرکتشان گسترش می یابد شرکت که گسترش یابد اعتبارشان در کشور بالا می رود . لذا همه دست به دست هم تلاش می کنند . دنیای آنها دنیای همدلی وهمکاری است . آنها تعطیلاتی دارند به اسم گلدن و یک که تقریبا هر چهار ماه در کل ژاپن، چند روز کارخانجات تعطیل است . مسئولین کارخانه یک شب قبل از تعطیلی ، همه کارگران را جمع می کنند ومی روند بیرون، جشن کوچکی می گیرند و وقتی می خواهند حقوق کارگران را بدهند از آنها قدر دانی می کنند و این حسن نیت باعث می شود که حتی خارجی ها هم برای آنها خوب کارکنند .
با آنکه در شرکت های تولیدی ژاپن ، قسمتی وجود دارد به نام کنسا (کنترل کیفی ) ،که این قسمت نبض هر کارخانه است ، هر فردی سعی می کند کنترل کننده کار فرد قیلی باشد لذا همه سعی می کنند قطعه خوب و بی نقص ارائه دهند .کارگری که قطعه ای را تولید می کند به چشم یک خریدار به آن نگاه می کند .اگر کاری خراب شود کسی از صاحب کارش نمی ترسد بلکه چون می داند نفر بعدی که برای مرحله بعدی کار را تحویل می گیرد مجددا کنترل می کند و اگر کار ایراد داشته باشد آن را عودت می دهد، سعی می کند کار را به بهترین شکل انجام دهد . در واقع در خط تولید ، هر بخش نسبت به بخش دیگر مثل مشتری است .
برای حفظ روحیه کارکنان محل کار معمولا در اماکن آفتابگیر ومشرف به مناظر طبیعی احداث می شود و ناهار خوری را هم در قسمت فوقانی ودارای چشم انداز بنا می کنند .
در آنجا از کارکنان می پرسند به نظر شما امروز کار را چگونه انجام دهیم تا در کار پیشرفت داشته باشیم . مسئولین در آنجا ادعا نمی کنند که همه کارها را فقط خودشان بلدند تا کارگرها بتوانند به راحتی نظر بدهند . اگر کسی پیشنهادی برای تسهیل در کار و افزایش بهره وری ارائه دهد با او آنقدر خوب برخورد می شود که شخص مرتبا به دنبال ارئه نظر در جهت ارتقای کارش است و اگر کسی پیشنهادی بدهد که عملی باشد با دادن جایزه از او تقدیر می شود .
اگر کارگری در حین کار متوجه شود قطعه ای اندازه یک دهم میکرون ایراد دارد ، سریع به صاحب کار اطلاع می دهد . صاحب کار ، به مدیر شرکت تامین کننده قطعه اطلاع می دهد . آن مدیر حتی اگر با کارخانه فاصله زیادی داشته باشد خودش را در همان روز به کارخانه می رساند تا عذر خواهی وجبران کند
چنان چه انواع میوه ها به شما تعارف شود کدام میوه را انتخاب می کنید؟پرتقال موز نارگیل و ...
آیا می دانید که می توانید از روی میوه انتخاب شده شخصیت آدم ها را بشناسید و بر اساس میوه های مورد نظر بگویید که شرایط روحی روانی اشخاص مختلف چگونه است؟پس میوه دلخواه خود را انتخاب کنید و به راز های شخصیتی خود و دوستانتان پی ببرید.
پرتقال
اگر پرتقال میوه محبوب شما است. شما آدمی پر قدرت و بسیار صبورید و دوست دارید کارها را به آرامی و با متانت اما در عین حال با درایت کامل و جسارت به انجام برسانید.سخت کوش و پر تلاش و کمی خجالتی هستید اما در دوستی می توان به شما اعتماد کرد . شما دوستان خود را به دقت انتخاب می کنید و با تمام وجود به آن ه عشق میورزید
سیب
چنانچه سیب میوه محبوب شماست شما فردی اسراف کار و بسیار رک گو و صریح اللهجه هستید.اگر چه ممکن است بهترین سازمان دهنده و مدیر نباشید اما می توانید رهبر یک تیم کوچک باشید که با تلاش زیاد تیم را به موفقیت می رسانید.در بیشتر موقیت ها می توانید به سرعت و به درستی تصمیم بگیرید. شما از سفر های کوتاه و غیر منتظره لذت می برید.زمانی که با شریک زندگی خود به سر میبرید جذاب و خونگرم به نظر می آیید و به شدت عاشق"زندگی"به مفهوم واقعی آن هستید.
آناناس
بسیار سریع تصمیم می گیرید و سزیعتر از آ عمل میکنید.در تغییر شغل و خطر کردن در زمینه های اجتماعی شجاع و بی باک هستید.شما دارای یک توانایی استثنایی در مدیزیت می باشید و نمی گذارید کار روی دستتان بماند.دست دارید مورد اعتماد دیگران باشید.معمولا خیلی سریع با دیگران ارتباط دوستانه بر قرار نمی کنید ولی به محض انجام آندوستتان را برای همیشه برای خودتان نگاه می داریدبندرت به دنبال زندگی رمانتیک میرویدو شریک شماغالبا به واسطهاین صفات ممتاز تحت تاثیرتان قرار می گیرداما از توانایی شما در نشان دادن این احساسات نا امید است.
موز
عاشقان موز افرادی دوست داشتنی آرام گرم و طبیعتا با احساس هستند.شما غالبا از نداشتن اعتماد به نفس و خجالتی بودن در رنج هستید. دیگران غالبا از طبع آرام و شیرینتان سؤ استفاده کردهو سعی میکنندبه این وسیله برای خود موقعیت های جالب را رقم بزنند.عاشق شریک زندگی خود در تمام زمینه ها هستید واین عشق به خاطر زیبای جسمی و روحی اوست.به خاطر روشی که داری روابط شما با او همواره در یک هماهنگی کامل است.
نارگیل
شما دوستاران این میوه سنگین و کمیاب افرادی جدی با فکر و شعور هستید.از روابط اجتماعی لذت می برید و بویژه روی همراهانو دوستان خود حساسیت خاصی دارید.ممکن است کمی خود خواه به نظر بیایید اما لزوما چنین صفتی در شما بر جسته نمیشود.. شما فردی سریع الانتقال آگاه و گوش به زنگ هستید و دیگران مطمئن هستند که در زمینه شغلی همیشه در بالا ترین رده قرار داشته و به بهترین نحو کارها را انجام میدهید.شما نیاز به شریک عاقلی داشته و عقل و احساس را با هم در این مسئله دخالت می دهید.
انبه
اگر انبه را دموست دارید به راحتی میشود به شما اتکا کرد.شخصی هستید با ایده های روشن و غالبا درست و اثر گذار. از اینکه درگیر مسائلی بشوید که نیاز به تلاش ذهنی شدید دارد لذت می برید و با شریک خود به ملایمت و آرامی رفتار می کنید.سعی می کنید با زندگی خود بسازید و چنانچه نیاز به قوی بودن را احساسا می کنید آن را در جایی دیگر می جویید.
گیلاس
چننچه گیلاس میوه محبوب شماست زندگی همیشه به شیرینی که در نظر دارید خود را به شما نشان نمی دهد.فراز و فرود در زندگیتان زیاد است.بویژه در موقعیت های حرفه ای و کاری. شما همیشه و در هر پروژه ایکمی پول به دست می آورید و نه به مقدار زیاد.ذهنی فعال و خلاق داشته و غالبا به دنبال چیزهای نو هسید.شما شریکی صمیمی و وفادرا هستیداما اثر گذاشتن بر احساسات شما کار ساده ای نیست. خانه تان برای شما به منزله بهشت استو هیچ چیزی را بیشتر از این دوست نداریدکه در منزل باشید و دوستان افراد خانواده و آشنایان شما را دوره کنند.
انگور سیاه
به طور کلی آدمی مودب و خوشرو هستید اما گاهی اوقات سریع و به شدت عصبانی می شوید هر چند به همان سرعت عصبانیت شما فرو کش می کند.از زیبایی ها به هر شکل که باشند لذت میبرید.بسیار محبوب و مورد علاقه دیگران هستید و این محبوبیت به علت طبیعت گرم شماست.شور و شوق فراوانی به زندگی دارید و از هر کای که می کنید لذت میبرید اعم از لباس پوشیدن خوردن و خوابیدن. شریک شما باید در تمام شور و علاقه شما سهیم باشد تا بتواند از همه آچه که به او می دهید لذت ببرد.
هلو
درست مانند هلو شما از عصاره زندگی لذت میبرید. فردی رک گو و صریح اللهجه بوده و روشی دوستانه دارید و این نکات به جذابیت روحتان می افزاید.در بخشش و فراموش کردن نظیر نداریدو برای دوستیها ارزش زیادی قائل هستید. حس استقلال طلبی در شما بسیار قوی است و این امر از شما فردی راستگو ساخته است. عاشقی ایده آل صبور صمیمی و یکرنگ هستید.. با این حال به هیچ وجه دوست ندارید احساسات خود را در ملا ء عام بروز دهید.
گلابی
چنانچه فکر خود را معطوف به انجام کاری می کنید می توانید آن را با موفقیت به انجام برسانید.شما دوست دارید که نتیجه تلاش هایتان را به سرعت ببینید. از انگیزه های مفید ذهنی لذت برده و دنباله رو آن هستید کمی خجالتی به نظر میرسید و در بیان احساسات خود چندان راحت نیستید.
زمانی که به دنبال شریک زندگی هستید به هوش سرشار دید وسیع و دل دریایی اش بیش از دیگر موارد اهمیت میدهید.
اگر به دنبال برقراری ارتباط مناسب هستید، باید بدانید که این کار مستلزم تمرین، ممارست
و تلاش فراوان است. بدون برقراری ارتباط هماهنگ، تقریباً حل کلیه مشکلات و کشمش های خانوادگی غیر ممکن می نماید. اگر شما دچار مشکلاتی در برقراری رابطه هستید، به دنبال کمک می گردید و یا در پی چند توصیه مفید می باشد، میتوانید این مقاله را مطالعه نمایید .
1- به خاطر داشته باشید که در یک بحث، قرار نیست کسی " برنده" شود. اگر در نهایت به نتیجه ای که برای هر دو طرف مقبول باشد، نرسید، آنگاه هیچ یک از طرفین پیروز تلقی نمی شوند .
2- مصالحه و سازش از انواع بهترین ابزارها برای برقراری گفتگوی سالم به شمار میروند. پیش از اینکه بخواهید در مورد مشکلات خود به بحث بنشینید، بر روی تمام روش های ممکن در حل مشکلات خود، به دقت فکر کنید. باید بیشتر بر روی روش هایی تمرکز کنید که با احتساب به آنها بتوانید مشکلات را با یک درک دوجانبه رفع نمایید.
3- وقتیکهزمان بحث کردن در مورد موضوعات حساس فرا می رسد، سعی کنید با دید مثبت پیشبروید. به جای اینکه یکدفعه شروع کنید به مشاجره و جدل، گفتگو را اینطورآغاز کنید که هر یک از شرکا باید در رابطه به رشد و ارتقا دست پیدا کند،بعد بگویید علاقمندید تا در مورد پاره ای از مسائل که موجب بهبود وضعیتخودتان می شود با او به صحبت بنشیند. بهتر است که ابتدا از مسائل مثبتشروع کنید و بعد کم کم به سمت مسائل جدی تر، تغییر مسیر دهید.
4- بهحرف های طرف مقابل به دقت گوش دهید و بازتاب فکری خود را مستقیماً به اومنتقل کنید. باید کاری کنید که او مطمئن شود شما حرف هایش را درک می کنید. اگر از عبارت " چیزی که من از تو شنیدم این است که .........." یکی ازبهترین راههایی است که به واسطه آن می توانید مطمئن شوید که منظور طرفمقابل را به درستی درک کرده اید.
5- براینشان دادن "کارت وقت اضافه" هیچ تردیدی به دل راه ندهید. اگر بحث شما بیشاز اندازه حاد شود، به راحتی می توانید آنرا متوقف کنید. همچنین اگر ازدایره عقل و منطق خارج نیز شد، بهتر است ادامه آنرا به زمان و یا مکاندیگری که تصور میکنید ممکن است نتیجه بهتری بگیرید، موکول کنید.
6- مطمئنشوید که حرکت اعضای بدن، حالات چهره، و تن صدایتان، با پیغامی که قصددارید به طرف مقابل منتقل کنید، در یک راستا قرار دارند. یکی از پژوهش هایاخیر حاکی از این مطلب است که 55% از منظور باطنی شما به وسیله حالت صورتو حرکات اعضای بدن به طرف مقابل منتقل می شوند. این در حالی است که تنها 7% از مفاهیم احساساتی به صورت شفاهی قابل انتقال می باشد.
7- صادقباشید، حرف های خود را به طور مستقیم بیان کنید و در موضوعات عینی با همبه بحث بپردازید. اگر وارد مشاجره ای شوید که در آن هدف خود را معین نکردهباشید، مطمئن باشید که به هیچ کجا نخواهید رسید.
8- اگرتصور می کنید که نمی توانید به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید، حداقل سعی کنیدبحث را با یک جمله مثبت به پایان برسانید. مثلاً: "خوشحالم که هر دوتوانستیم احساساتمان را با هم در میان بگذاریم، بهتر است بعداً نیز درمورد این مطلب با هم گفتگو کنیم تا به راه حل بهتری برسیم."
9- هیچگاه سعی نکنید با لحن تند شروع به خوار کردن طرف مقابل نمایید. عقاید طرفمقابل را بی ارزش فرض نکنید و هیچ گاه او را به تمسخر نگیرید. در عوض، بادقت به حرف های شریک زندگی خود گوش دهید و بعد دلیل مخالفت خود را بابرهان و منطق و با رعایت کامل احترام، با او در میان بگذارید.
تروجان هورس: هر نرم افزار مخرب که توی کامپیوتر قربانی یا victim یک سری خرابکاری انجام می ده رو تروجان می گن. حالا میخواد یه ویروس باشه یا مونیتورینگ یا کی لاگینگ یا پی اس و یا حتی روت کیت.
اسپای: به مجموعه ی نرم افزار مخربی می گن که برای جاسوسی به کار می رن. اسپای ها یا به صورت نرم افزار هایی توسط ادمین کامپیوتر تو کامپیوتر نصب می شن یا مثل کی لاگر و مونیتورینگ توسط هکر ساخته می شن و میرن تو کامپیوتر victim با به قول برو بچ CV.(قضیه اش مفصله)
مونیتورینگ: برای جاسوسی صفحه نمایش قربانی به کار می ره. دو نوع داره :
1. از اسکرین عکس می گیره و برای هکر می فرسته.
2. از اسکرین فیلمبرداری می کنه.( نه بابا!!!)
نرم افزار ساب 7 این کار رو انجام میده و یه نرم افزار ایرانی هم هست!!!( البته این قضیه بر میگرده به 300000000 سال پیش)
کی لاگینگ: توسط نر م افزارهایی معروف به کی لاگر انجام می شه و تمام کلید های زده شده توسط قربانی رو درو می کنه و برای هکر می فرسته.
پی اس: یا همون پسورد سندر که تعداد محدودی پسورد مثل پس یاهو مسنجر و دایل آپ رو برای سرور تحت کنترل هکر که اغلب همون ایمیل هکر هست می فرسته.
روت کیت: به تنهایی کاربرد نداره و می تونه کلیدهای رجیستری ، فایل های در حال اجرا ، فایلهای روی کامپیوتر و ... رو از دید آنتی ویروس ها ، آنتی اسپای ها و فایروال ها مخفی کنه.
پس خیلی مراقب باشین.سعی میکنم از هر کدوم از اینا یکی دو تا نرم افزار پیدا کنم وبرا دانلود بذارم. ضمنا از دوست خوبم مصطفی تشکر می کنم برا آپلود تمام این برنامه ها که تو وبلاگ گذاشتم.
ضمنا جدیدا نرم افزار های مخربی معروف به ransomware یا گروگان گیر تو اینترنت مد شده که من شدیدا
جبار باغچهبان (۱۲۶۴-۱۳۴۵ش.)
زاده ایروان، نویسنده و آموزگار پیشگام کودکان، بنیانگذار کودکستان باغچه اطفال، بنیانگذار آموزش ناشنوایان، مخترع تلفن گنگ برای ناشنوایان، پایهگذار جمعیت حمایت از کودکان کرولال، مبتکر تقویم «گاهنامه بصری».از جمله آثار او: زندگی کودکان، شش نمایشنامه، بادکنک، عروسان کوه، درخت مروارید، دستور تعلیم الفبا، الفبای باغچهبان، الفبای آسان، اسرار تعلیم و تربی یا اصول تعلیم الفبا، کتابهای اول دبستان.
جبار عسگرزاده، معروف به باغچهبان، در سال 1264 خورشیدى در شهر ایروان به دنیا آمد. آموزشهاى آغازین خود را مانند دیگر دانشآموزان با روشهاى قدیمى و در مسجد گذراند. در پانزده سالگى بهناچار آموزش را رها کرد و از خبرنگاران روزنامههاى قفقاز و از فکاهىنویسان روزنامهى ملانصرالدین شد.
در سال 1298، پس از پایان یافتن جنگ اول جهانى و پس از فوت پدر و مادرش، به مرند بازگشت و در مدرسهى احمدیه به کار آموزگارى پرداخت. به دلیل عشق و علاقهى بسیارى که به آموزش و پرورش دانشآموزان داشت، خیلى زود نامش بر سر زبانها افتاد. در مهرماه سال 1299 به طور رسمى در ادارهى آموزش و پرورش مرند استخدام و در دبستان دانش به آموزگارى پرداخت.
آموزگارى را در کلاس اول با ده دانشآموز آغاز کرد. علت اصلى کم بودن تعداد دانشآموزان، تنگدستى خانوادهها و دوم مخالفتهاى مکتبداران آن زمان بود. رئیس منطقه در آن زمان با تدبیر و اندیشه، اعلامیهاى منتشر کرد که به هر یک از دانشآموزان یک دست لباس مجانى داده خواهد شد. در نتیجه تعداد دانشآموزان کلاس اول به هفتاد نفر رسید و به دلیل آن که کسى توان آموزش همهى آنها را نداشت، براى باغچهبان فرصتى پیش آمد تا در عرصهى فرهنگ خود را بیازماید.
خانوادهها پول خرید کاغذ و مداد نداشتند، در نتیجه بچهها سر راه مدرسه کاغذهاى سیگار را جمع مىکردند و روى آن مشق مىنوشتند. او از هرکس که امکان داشت یک قران و دو قران مىگرفت و براى دانشآموزان فقیر دفتر و مداد تهیه مىکرد، صابون و دارو مىخرید و به خانههاى آن ها مىبرد و به مادان درمان بیمارى کچلى را (که در بین دانشآموزان بسیار بود) مىآموخت. این کارهاى باغچهبان شور و شوق زیادى در شاگردان به وجود آورد که تا آن روز دیده نشده بود.
باغچهبان براى آموزش دانشآموزان خود از روشهاى نو بهره مىگرفت که با روش قدیمى که با خشونت همراه بود، بسیار تفاوت داشت. او براى آموزش حساب به دانشآموزان از یک تخته سیاه بزرگ و دو چرتکه دیوارى(یکى براى آموزش عددهاى صحیح و دیگرى براى آموزش عددهاى کسرى) استفاده کرد. با این روش دانشآموزان مردود سال گذشته نیز توانستند بهآسانى در آزمونها پیروز شوند که این باعث امیدوارى بیشترباغچهبان شد.
سال بعد به همراه دانشآموزان خود به کلاس دوم رفت، با این امید که تا سال ششم همراه آنها باشد تا سواد خود او هم بیشتر شود، چرا که سواد فارسى او خوب نبود. او تلاش مىکرد شهرت نیکى براى مدرسه دست و پا کند و خوشبختانه، هر چه بیشتر کوشش مىکرد، توجه مدیر مدرسه نیز به او بیشتر مىشد. با وجود این، مدیر مدرسه به نوآورىها و رابطهى دوستانهى دانشآموزان با باغچهبان حساس شده بود.
باغچهبان در آن سالها محبت و گرامى داشتن شخصیت انسانى کودکانى را که در خانههاى خود صاحب هیچگونه شخصیتى نبودند و تنها بهرهشان کتک و توسرى و فحش بود، وظیفهى اصلى خود مىدانست و تلاش مىکرد کمبودهاى تربیتى و خانوادگى آنها را جبران نماید و کودک را از شخصیت خود آگاه کند. اما مدیر جوان آن مدرسه، از این نکتهى پرورشى آگاه نبود. با وجود این کارها بهخوبى پیش مىرفت.
نوآورىهاى باغچهبان
باغچهبان از همان آغاز شیوهى آموزش سنتى را کنار گذاشت. لحظهاى آرام و قرار نداشت و هر روز با یک فکر تازه پا به مدرسه مىگذاشت. نوآورىهاى وى در آن روزگار مانند شعبدهبازى شگفتى و تحسین همه را برمىانگیخت. براى نخستین بار براى آموزش جغرافیا از نقشهاى استفاده کرد که خود آن را ساخته بود. آن نقشه شامل دو تختهى ساده بود که روى آن نمونهاى از دریا و اقیانوس و پدیده هاى طبیعى نشان داده شده بود.
باغچهبان علاوه بر استعداد و عشق به معلمى، استعداد شاعرى، نقاشى، روزنامهنویسى و بازیگرى و حتى قالبکارى داشت که از همهى این توانایىها براى آموزش هر چه بهتر دانشآموزان کمک مىگرفت. او نمایشنامه مىنوشت و بچهها ان را اجرا مىکردند. به علاوه، او براى نخستینبار لباسهاى یک شکل و برنامهى ورزشى براى دانشآموزان تدارک دید.
باغچهبان در سال 1303 با همکارى آقاى فیوضات، رئیس آموزش و پرورش آن زمان آذربایجان، کودکستانى با نام " باغچه اطفال" بنیانگذارى کرد و با نوآورىهاى خود برنامههایى از جمله کاردستى، نقاشى، بازى، نمایش، سرود، شعر و قصه و ... در آن آموزش داد. او نام باغچهبان را براى مربیان این کودکستان و همچنین براى نام خانوادگى خود برگزید.
یکى دیگر ازکارهاى ارزندهى باغچهبان، بنیانگذارى کلاسى براى آموزش به دانشآموزان کر و لال بود. هنگامى که این فکر نو را با رئیس آموزش و پرورش آن زمان(رئیس فرهنگ) در میان گذاشت، در برابر شور و هیجان خود با این پاسخ دلسردکننده روبهرو شد که: " اگر تو چنین استعداد و قدرتى دارى که لالها را زباندار کنى، بهتر است زبان فارسى را در باغچهى اطفال بیشتر کنی. ما به آموزش زبان فارسى به این مردم ترکزبان بیشتر نیاز داریم تا زباندار کردن کر و لالها."
اما این سخنان دلسرد کننده و کارشکنىهایى بسیار دیگر، باغچهبان را در راهى که در پیش گرفته بود ست نکرد و او دو روز پس از شنیدن آن سخنان، اعلان ثبتنام را در مدرسه نصب کرد. این اعلان، که شبیه ادعاى پیغمبرى بود، سر و صداى بسیارى به پا کرد تا آنجا که یکى از دوستانش به او گفت:" تو دشمن آبروى خود هستی. چرا فکر نکردى که یهودىها با همهى زرنگىشان نتوانستهاند در تبریز مغازه باز کنند؟ این دکان چیست که تو باز کردهای؟ مگر تو پیغمبرى که مىخواهى لالها را زباندار کنی؟ من تا به حال نماز نخواندهام. اما امشب مىخوانم و از خدا براى تو شفا مىخواهم!" و باغچهبان چه نیکو به او گفت:" این نخستین معجزهى من، که آدم کافرى مثل تو به خاطر من مسلمان شد!"
سرانجام پس از کشمکشهاى بسیار، چند کودک کر و لال را نامنویسى کرد و پس از ششماه در حضور پدر و مادران و برخى از مقامهاى آموزش و پرورش، از آنها آزمون گرفت. آن روز بچهها براى مردمى که روى در و دیوار مدرسه نیز نشسته بودند، درس خواندند و روى تخته دیکته نوشتند. پس از آن روز باشکوه بود که سیل سپاسگذارىها و گرامىداشتها به سوى او سرازیر شد که البته در برابر سیل کارشکنىها چندان چشمگیر نبود.
مهمترین نوآورى باغچهبان، روشى نو در آموزش الفبا است که به روش ترکیبى مشهور شده است. در این روش، آموزش الفبا بر اساس دانستههاى پیشین دانشآموزان انجام مىشود. براى مثال، هنگامى که مىخواهید به کودک حرف "آ" را یاد بدهید اگر این حرف را روى تخته بنویسید و بخواهید که شاگردان آن را بخوانند و بنویسند، اهمیت نمىدهند. اما اگر آب را به آنها نشان بدهید، اسم آن را بپرسید و از آنها بخواهید صداهاى واژهى آب را بکشند، آن دو صدایى را که آب از آن ساخته شده است، پیدا مىکنند.
دیدگاه باغچهبان در آموزش کودکان
باغچهبان بر این باور بود که یک کودک نوزاد، که ذهنش از هر گونه دانستنى تهى است، بدون آموزش آموزگار، زبان محیط پیرامون خود را یاد مىگیرد و پر از دانستنى مى شود. اما همین کودک هنگامى که به دبستان مىرود، نمىتواند از پس آموزش براید و مردود مى شود. این پیشآمد، خلاف نهاد او و قانون آفرینش کودک است.
نظرهاى باغچهبان در آموزش کودکان بر این پایه استوار است که کودک پیش از ورود به دبستان با مفهومهاى گوناگونى در محیط پیرامون خود آشنا مىشود و حتى بدون آن که واژهاى را به زبان بیاورد، مفهوم برو، بیا، بنشین، در و پنجره و دیگر چیزهاى پیرامون خود را درک مىکند. او چون این مفهومها را مىداند، بدون تشویق یا تهدید، واژههاى مربوط به آنها را مىآموزد. پس کودک هر واژهاى را در برابر چیزى یاد مىگیرد و راز یادگیرى کودکان است.
باغچهبان نظرهاى خود را پیرامون آموزش الفبا در کتابى با نام "دستورتعلیم الفبا" نوشته است که که در سال 1314 منتشر شد. این کتاب پنج فصل دارد:
فصل اول: ویژگىهاى شخصى معلم. معلمى که مىخواهد به دانشآموزانى که تازه وارد مدرسه شدهاند آموزش بدهد، باید هفت ویژگى داشته باشد. بردبارى و شکیبایى، خوشرویى و فروتنى، انتظار و امید، جدیت و درست قولى، ثبات و جدیت، وقار و سنگینى و احاطه و آمادگی.
فصل دوم: شناخت دانشآموزان. شاگردان شباهتهایى به هم دارند و تفاوتهایى که نهاد آنان و خانوادهها و تربیت آنها موجب شده است.
فصل سوم: سرآغاز خواندن و نوشتن (دورهى آمادگى). اصلاح گفتار و مخرج اداى کلمهها، همراه با خواندن کلمهها و نام چیزها و تمرین نوشتن. در گذشته، کار نوشتن بعد از خواندن انجام مىشد، اما امروزه نوشتن همراه با خواندن از روز اول آموزش داده مىشود.
فصل چهارم: آموزش الفبا. آموزش باید بر اساس دانستههاى پیشین دانشآموزان انجام شود. موضوع انتخابى براى درس بسیار مهم است که باید مبهم نبوده و در اندازهى درک دانشآموز باشد.
فصل پنجم : حرفها و طرز هجىکردن(بخش کردن) و ارتباط آموزش با توانایىهاى فکرى کودکان. در این مرحله، معلم براى این که بتواند سى و دو حرف را به آسانى آموزش دهد، اول باید توجه دانشآموزان را به کیفیت مخرج صداها و تقسیم کلمه به بخشهایى که در هر بخش یک حرکت دارند، جلب کند.
نوشتههاى باغچهبان
باغچهبان کتاب "زندگى کودکان" را که شامل شعر، سرود و چیستان براى کودکان بود در سال 1308 در شیراز چاپ کرد. او چند نمایشنامه براى کودکان نوشته و به اجرا درآورده است. او چند کتاب پیرامون روش آموزش ترکیب نیز نوشته است که از آن جمله است: دستور تعلیم الفبا؛ الفباى خودآموزى براى سالمندان؛ اسرار تعلیم و تربیت یا اصول تعلیم الفبا. چند کتاب هم دربارهى آموزش معلمان براى دانشسراى تربیت معلم نوشته است.
باغچهبان شعر هم مىگفت و شعر را نیز به عنوان ابزار کمک آموزشى به کار مىگرفت. در این جا نمونهاى از شعرهاى او را مىخوانید.
روى سعى بکن که مرد احسان باشى
نیکى بکنى به خلق و انسان باشى
بىرنج به مفت سودى از کس نبرى
چون شمع براى جمع سوزان باشى
فهرست نوشتههاى باغچهبان
1. برنامه کار آموزگار 1302
2. الفبای آسان 1303
3. الفبای دستی مخصوص ناشنوایان 1303
4. زندگی کودکان 1308
5. گرگ و چوپان 1308
6. خانم خزوک 1311
7. پیر و ترب 1311
8. بازیچه دانش 1311
9. دستور تعلیم الفبا 1314
10. علم آموزش برای دانشسراها 1320
11. بادکنک 1324
12. الفبای خود آموز برای سالمندان 1326
13. پروانه نین کتابی 1326
14. الفبا 1327
15. اسرار تعلیم و تربیت یا اصول تعلیم الفبا 1327
16. الفبای گویا 1329
17. برنامه یکساله 1329
18. کتاب اول ابتدایی 1330
19. حساب 1334
20 کتاب اول ابتدایی 1335
21. آدمی اصیل و مقیاس واحد آدمی 1336
22. درخت مروارید 1337
23. خیام آذری 1337
24. رباعیات باغچه بان 1337
25. روش آموزش کرولالها 1343
26. من هم در دنیا آرزو دارم 1345
27. بابا برفی 1346
28. عروسان کوه 1347
29. زندگینامه باغچه بان به قلم خودش 1356
30. شب به سر رسید 1373
31- کبوتر من کبوتر من 1373
در کتابی که فیلسوف بزرگ، عارف عامل، علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان مقدمهای بر آن نگاشته بود خواندم:
عباس صفوی در شهر اصفهان از همسر خود سخت عصبانی شده و خشمگین میشود، در پی غضب او، دخترش از خانه خارج شده و شب برنمیگردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه میرسد، بر ناموس خود که از زیبائی خیره کنندهای بهره داشت سخت به وحشت میافتد، ماموران تجسّس در تمام شهر به تکاپو افتاده ولی او را نمىیابند.
دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب میشود و از اتفاق به در حجره محمدباقر استرآبادی که طلبهای جوان و فاضل بود میرود، در حجره را میزند، محمدباقر در را باز میکند، دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او میگوید از بزرگ زادگان شهرم و خانوادهام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت کنی ترا به سیاست سختی دچار میکنم . طلبه جوان از ترس او را جا میدهد، دختر غذا میطلبد، طلبه میگوید جز نان خشک و ماست چیزی ندارم، میگوید بیاور . غذا میخورد و میخوابد.
وسوسه به طلبه جوان حمله میکند، ولی او با پناه بردن به حق دفع وسوسه میکند، آتش غریزه شعله میکشد، او آتش غریزه را با گرفتن تک تک انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش میکند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه میافتد، احتمال بودن دختر را در آنجا نمیدادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل کردند .
وسوسه به طلبه جوان حمله میکند، ولی او با پناه بردن به خداوند دفع وسوسه میکند. آتش غریزه شعله میکشد، او آتش غریزه را با گرفتن تک تک انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش میکند.
عباس صفوی از محمدباقر سئوال میکند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه کردی؟ وی انگشتان سوخته را نشان میدهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم میگیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع میشود، بسیار خوشحال میشود، به دختر پیشنهاد ازدواج با آن طلبه را میدهد، دختر نیز که از شدت پاکی آن جوانمرد بهت زده بود، قبول میکند. بزرگان را میخوانند و عقد دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی میبندند و از آن به بعد است که او مشهور به میرداماد میشود و چیزی نمیگذرد که اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون ملا صدرای شیرازی صاحب اسفار و کتب علمی دیگر تربیت میکند.