جغد پیر و دانا در جنگل زندگی میکرد
هر چه بیشتر میدید، کمتر حرف میزد
هر چه بیشتر حرف میزد، بیشتر گوش میکرد
چرا ما نمیتوانیم مثل آن جغد دانا باشیم؟
همه ما در چند سال اول زندگی حرف زدن را یاد میگیریم. این درواقع، یک مرحله پیشرفت بسیار خوب است، نشانه اینکه کودک رشدی طبیعی دارد. اما، شنیدن هم اگر مهارت مهمتری نسبت به حرف زدن نباشد اما به همان اندازه اهمیت دارد که معمولاً والدین، آموزگاران و رؤسا از آن غافل میشوند.
بله، به همه ما یاد دادهاند که به والدینمان و در مدرسه گوش دهیم اما تعداد کمی از ما یاد گرفتهاند شنوندههای خوبی باشند--نوع شنیدن فعال و منظم که به ما کمک میکند اطلاعاتی که میشنویم را برای ارتقاء کیفیت و کمیت آن بررسی کنیم و درنتیجه قدرت تصمیمگیری خود را تقویت کنیم.
اما این چرا تا این اندازه اهمیت دارد؟ به عقیده برنارد فراری، نویسنده کتاب «قدرت شنیدن»: «قوی شدن در گوش دادن بعنوان مهمترین مهارت اصلی در بیزنس رمز کار برای ایجاد بینش و ایدههای خوب و جدید است که منجر به موفقیت شود.» فراری میگوید بااینکه بیشتر افراد سعی میکنند نحوه ارتباط را یاد بگیرند و یاد بگیرند چطور ایدههایشان را موثرتر بیان کنند، بااینحال راهشان اشتباه است و فرصتهای اشتباهی را پیش رویشان قرار میدهد.
پس برای اینکه شنوندهای خوب باشیم چه باید بکنیم؟
سه قدم تا تبدیل شدن به شنوندهای خوب
1. برخورد محترمانه
بهترین شنوندهها تشخیص میدهند که نمیتوانند بدون گرفتن اطلاعات از اطرافیانشان موفق شوند. وقتی برای ایدهها و نظرات دیگران ارزش قائل باشید، احتمال رفتوآمد کردن آنها با شما بیشتر بوده و ایدهها و اطلاعاتشان را بیشتر در دسترس شما قرار میدهند که موجب رشد شده و احتمال موفقیت را بالا میبرد.
برای شنونده خوبی بودن باید اطلاعات مهم را از دیگران گرفته تا به آنها برای ارائه ایدهها و راهکارهای جدید کمک کنید. به عبارت دیگر، شنوندههای خوب سریع پاسخ حرفهای طرفمقابلشان را نمیدهند یا نمیگویند که کجای حرفشان اشتباه بوده است؛ آنها فعالانه گوش داده و بعد سوالات محترمانهای میپرسند که نهایتاً به کشف راهکارها یا برنامههای عملی کمک میکند.
همچنین خیلی مهم است که بدانید پرسیدن سوالات محترمانه به این معنی نیست که این سوالات نمیتوانند سخت یا کنایهدار باشند. رمز این کار این است که سوالات را به طریقی بپرسید که جریان سیال مکالمه را حفظ کرده و تولید فکر و ایده کند.
2. بیشتر گوش کنید، کمتر حرف بزنید.
فراری قاعده 20\80 را طراحی کرده است که در آن فرد مخاطب باید 80 درصد از مواقع و خود فرد 20 درصد مواقع صحبت کنند. او همچنین تلاش میکند که این 20 درصد از زمان را صرف پرسیدن سوالاتی درمورد حرفهای مخاطب کند تا گفتن حرفهای خود. او میگوید بااینکه مقاومت دربرابر میل به حرف زدن درمقابل گوش دادن کار دشواری است اما با تمرین و صبر میتوانید کنترل این تمایل را به دست آورده و کیفیت و تاثیر گفتگوهای خود را بالا ببرید.
و آخر اینکه دکتر فراری اشاره میکند که گاهی نیاز به قطع صحبتهای طرفمقابل است تا گفتگو پیش رفته و هدایت شود. بااینحال توصیه میکند که این کار محترمانه انجام شود تا انتقال اطلاعات طرفمقابل مختل نشود.
3. به چالش کشیدن تصورات
فراری در مقالهای مینویسد، «شنوندههای خوب به دنبال درک--و به چالش کشیدن--تصوراتی هستند که در زیر پوسته هر گفتگو پنهان است.» او باور دارد که یکی از فاکتورهای مهم در خوب گوش دادن این است که برای به دست آوردن چیزی که از مکالمه میخواهید و گرفتن تصمیمات درست، باید آماده به چالش کشیدن تصورات و فرضیات قدیمی خود باشید. فقط به این دلیل که چیزی همیشه به طریقی خاص انجام میشده است به این معنی نیست که راهی به همان اندازه خوب یا بهتر برای آن وجود ندارد.
این تغییر رویکرد هم سریع و راحت حاصل نمیشود. تغییر دشوار است. علاوه بر این، انجام کاری متفاوت همیشه خطری دیگر به کار اضافه میکند. اما بستن ذهن به سمت ایدهها و افکار جدید هم خطر به دنبال دارد. اگر همیشه این رویکرد را دارید که میدانید چه چیزی بهتر است، فرصتهای کشف چیزهای بهتر را از دست میدهید.
فراری میگوید همانطور که بعضی افراد نسبت به بقیه نویسندههای بهتری هستند، بعضی هم شنوندههای بهتری هستند. اما، با تشخیص تواناییها و ضعفهای فردی خود، و استفاده از این استراتژیها برای گوش دادن، هر فردی میتواند به شنوندهای خوب تبدیل شود و درنتیجه تصمیمگیریهای بهتری داشته باشد.